بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ …
اینجا که میرسد مکث میکند
هر بار که حمد را میخواند، اینجایش که میرسد دلش میلرزد
گاهی دوباره تکرارش میکند و با تمام وجودش تاکید میکند که:
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ
و در ذهنش مرور میشود:
یُضِلُّ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی مَن یَشَاء نحل|۹۳
وَ إِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا تغابن|۱۱
وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ محمد|۱۷
کاش میگفتی اصلا در مسیر هستیم یا با خیال خوش جادههای فرعی را گز میکنیم
و شاید همین است که نمیرسیم …
خوف هر روزهاش همینهاست
و رجای هر روزهاش اینها:
قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ انعام|۱۲
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ زمر|۵۳
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ حجر|۵۶
بین خوف و رجا در نوسان، گاهی هر دو با هم گاهی یکی بدون دیگری
شاید این «راه» آنقدر ها هم مکتوم نباشد.
گفت راه این مرد رو برو، و بر ولایت و محبت او، و دگر هیچ مپرس؛
خود علی بن ابیطالب بگویدت که چون باید رفت.
شاید ندانیم چه قدر از کدامین سو دوریم از او، یا آیا بر این راه بمانیم یا نه، ولی راه روشن تر از آن است که به مشعله اش حاجت افتد.